رد شدن به محتوای اصلی
توی سالن سینما، دوتا دختر کنارم نشسته بودند. هی با هم پچ‌پچ. همان اولش حوصله‌ام سررفت ار دستشان. یکی‌شان هی ریزریز توی گوش آن‌یکی حرف می‌زد. با تعجب برگشتم به سمتش، که یعنی چه خبرتان است. دیدم آنی که نشسته کنارم، سرش پایین است. توی تاریکی زل زدم بهش. دیدم نابیناست. دوستش هی برایش می‌گفت: این‌جا مَرده دارد شکمش را می‌خارانَد، این‌جا دستش را کرده توی دهنش، این‌ صدای همان زن دلّاکه است، دارند خربزه می‌خورندها
حسابی دلم گرفت.

نظرات

  1. در پی آن نگاه های بلند
    حسرتی ماند و
    آه های بلند

    پاسخحذف
  2. لقمان را گفتند حکمت از که آموختی؟ گفت :از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند.

    پاسخحذف
  3. به یکی گفتم دوست داری چشمات خوب بشه ودنیارومثه ما ببینی؟ گفت!
    مادنیارو قشنگتر ازشما می بینیم. بعدش هم
    گناه کمتری رومیکنم خوشحال ترم.
    اما آرزو دارم دستام خوب بشه وکارام رو خودم انجام بدم.آخه دستاش مدتی هست که جون ندارندبمیرم براش.

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

تحليل داستان بز بز قندی آنچه در داستان بزبز قندی بیشتر از همه به چشم میخورد و شک برانگيز است ،رفت آمد مادر بچه هاست به گونه ای که هیچ وقت در خانه نیست و گرگ نابکار از همین خلاء استفاده میکرد طی تحقیقات صورت گرفته کاشف بعمل آمده مراودات مشکوکی دیده شده که بز بز قندی به بهانه تهیه علف تازه از خانه خارج میشود اما به محض اینکه دو سه تا کوچه از خانه دور میشود، تغییر ماهیت میدهد و به سرعت گوشی خود را که به یکی از خطوط اعتباری ایرانسل تجهیز شده در می آورد و به بی افش زنگ میزند ظرف ۵ دقیقه گوسفند فشنی با یک عدد پژو پارس اسپرت به سراغش می آید و با هم میروند صفا پدر که سه شیفته کار میکند. مادر هم که میرود صفا بچه ها هم تنها در خانه میمانند . کمترین خطري که تهدیدشان میکند گرگ پشت در است و بیشترین خطر شبکه های ماهواره ایی که از تلویزیون خانه پخش میشود و آنها بدون نظارت مادر میبینند .... اینگونه میشود که بچه شنگول از آب درمی آید شنگول چرا شنگول است؟ مگر این روزها بدون آب شنگولی میتوان شنگول بود .شنگول را باید در ابتدا حد زد بعد به راه راست هدایت کرد و بعد بدنبال ساقی محل رفت و آنرا ن
تنهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام